پخش زنده
امروز: -
حجت الاسلام و المسلمین روح الله رحمانی مهر کارشناس مذهبی؛ بابررسی آیه ۱۵ سوره انفال به این نتیجه خواهیم رسید که در جبههبندی میان حقّ و باطل، کسی حق ندارد پشت به میدان جنگ کند مگر اینکه به این نیت برای تدارک وارد کردن ضربهی محکمتری بر پیکر دشمن باشد.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما؛ تاریخ گواه بر آن است که صلح امام حسن علیه السلام از نظر تمام کسانی که با آن مواجه بودند ناشناخته بود و هرچه از روزگار وقوع این حادثه گذشت دشمنان کوشیدند تا چهرهی واقعی و اصیل آن را از نظر مردم پوشیده بدارند. متاسفانه در نظر عوام، «صلح» در جملهی «صلح امام حسن علیه السلام»، به معنای تسلیم و سازش است در صورتی که خود تاریخ گواه میدهد که صلح حضرت به معنای متارکهی موقّت جنگ برای آمادگی جهت ضربت زدن قاطعتر طبق آیه ۱۵ سوره انفال است که این موضوع کمتر به آن پرداخته شده است.
بدون شک امروزه بر همگان ثابت شده است که مسئله میان امام حسن علیه السلام و معاویه مسئلهی منازعهی میان دو مدّعی سلطنت و حکومت نبود؛ منازعهی دو فکر بود. ریشهی تاریخی این مبارزه عبارت است از مبارزات پیغمبر با پدر همین معاویه، یعنی ابوسفیان؛ یعنی مبارزهی بین حقّ و باطل.
بانگاهی به تفاوتهای سپاه امام حسن (علیهالسّلام) و معاویه به خوبی مسائل روشن خواهد شد، زیرا معاویه بر منطقهای حکومت میکرد که در آن مطلقا اختلاف و نفاق نبود درست برعکس منطقه امام حسن مجتبی علیه السلام. معاویه بر شام حکومت میکرد، جایی که تا سالها بعد از معاویه، هرگز درگیر با حکومت همسایگان نشد. اما کوفه نقطه مقابل است؛ به شدت مضطرب است، به جهت مهاجرتها، وجود جاسوسها و تطمیعهای معاویه. در شام غیر عرب وجود نداشت و خود این تعصّب عربی موجب میشد که اینها یک وحدت و یکپارچگی داشته باشند، درحالیکه در منطقهی کوفه اقوام مختلفی ساکن بودند. برای معاویه هدف مهم بود، لذا از هر ابزاری استفاده میکرد، ولی در دستگاه امیرالمؤمنین و دستگاه امام حسن، آنچه اولویت دارد و مهم است پایبندی به اصول اسلامی است، آن هم با سختگیری تمام.
متاسفانه به خاطر نفاق در آن روزگار، مردم معاویه را آنچنانکه امروز تاریخ گواه میدهد نمیشناختند. به همین خاطر مشکل اساسی مخلوط شدن حقّوباطل بود، مردم ظاهربین بودند و حقایق را آنچنانکه باید نمیفهمیدند این مشکلی بود که در کار پیغمبر وجود نداشت.
حضرت آیت الله خامنهای (حفظ الله) در سخنانی از امام حسن مجتبی علیه السلام به عنوان شجاعترین فرد تاریخ یاد میکند و درباره دلیل صلح آن حضرت در شرایط فوق، میفرمایند؛ با این شرایط امام حسن محال است که پیروز شود، آیا شروع به جنگ کند و قهرمانانه به شهادت برسد؟ یا با نرمش قهرمانانه راهی پیدا کند برای رسیدن به پیروزی در آینده؟! اگر امام راه اول را انتخاب میکرد و خود و یارانش کشته میشدند مساوی بود با نابودی مکتب اسلام به طور کامل. من معتقدم امام حسن مجتبیٰ شجاعترین چهرهی تاریخ اسلام است. چون شجاعت واقعی واقعی این است که انسان برطبق آنچه مصلحت فکر و ایدئولوژی او است اقدام بکند، اگرچه کسی نفهمد. امام حسن حاضر شد خود را و نام خود را در میان دوستان نزدیکش، فدای مصلحت واقعی کند و تن به صلح دهد، برای اینکه بتواند کارش را، یعنی دیدبانی اسلام و حفاظت از قرآن و هدایت نسلهای آیندهی تاریخ را در موقع خود انجام دهد.
در نتیجه باید گفت که حادثه عاشورا در مرتبه نخست حسنی بود و سپس حسینی، زیرا در ابتدا امام حسن مجتبی علیه السلام شالوده آن را ریخت و سپس امام حسین علیه السلام آن را تکمیل کرد. پیروزی قاطع امام حسن علیه السلام متوقف بود بر اینکه با صبر و پایداری حکیمانه اش حقیقت را بی پرده، آشکار کند و در پرتو این روشنی بود که امام حسین علیه السلام توانست به آن نصرت و پیروزی پرشکوه ابدی نایل آید و این ابدیت حاصل صبر و خون دل خوردن شجاعترین فرد تاریخ بود.