• شهروند خبرنگار
  • شهروند خبرنگار آرشیو
امروز: -
  • صفحه نخست
  • سیاسی
  • اقتصادی
  • اجتماعی
  • علمی و فرهنگی
  • استانها
  • بین الملل
  • ورزشی
  • عکس
  • فیلم
  • شهروندخبرنگار
  • رویداد
پخش زنده
امروز: -
پخش زنده
نسخه اصلی
کد خبر: ۲۸۱۴۲۰۲
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۲ مهر ۱۳۹۹ - ۰۹:۰۰
صفحه نخست » عمومی
چهل‌سالگی سرو؛

واکنش خنده‌دار اسرای ایرانی به سخنرانی پر تهدید افسر بعثی

زندگی با همه سختی‌های خود در اسارت جریان داشت، چیزی که اسرا را در مقابل شکنجه و مشقات آن دوران مقاوم می‌کرد.

رحیم قمیشی از رزمندگان و آزادگان دوران هشت سال دفاع مقدس در خاطره‌‎ای از دوران اسارت نوشت: «افسر عراقی هر چه فریاد می‌کشید آرام نمی‌شد. هیکلش سه برابر ما بود، لباسش پر بود از درجه‌های خوشرنگ، سبیل درشتش را که دقیقا شبیه سبیل صدام پرپشتش کرده بود روی لب‌های بالایش را پوشانده بود و چشم‌هایش انگار خون گرفته بودند.
احمد مترجم که از بچه‌های خودمان بود نمی‌رسید به ترجمه، از بس افسر پشت سر هم فریاد می‌زد.
واکنش خنده‌دار اسرای ایرانی به سخنرانی پر تهدید افسر بعثیما با سر‌های کچل شده، هیکل‌های نحیف و چشم‌هایی وَق زده، که میان سر‌های گِردمان بیشتر به چشم می‌آمد، اصلا نمی‌دانستیم چه شده که قرار است آن روز همه‌اش فحش بشنویم و تهدید شویم! نگهبان‌ها هم از کله سحر با ما چپ افتاده بودند و حالا این مهمان ناخوانده عصبی!
افسر می‌گفت ایران در اردوگاه گرگان، اسرای عراقی را قتل عام کرده، می‌گفت اسرا را به ماشین بسته و روی زمین کشیده و کشته‌اند! می‌گفت خودش در تلویزیون صحنه‌هایش را دیده است.
ما آنجا، در آن غربت تکریت عراق، در آن بی‌خبری از خانواده‌هایمان که تا سال‌ها اصلا نمی‌دانستند زنده هستیم یا نه، چه کاره بودیم؟! اصلا چه می‌توانستیم بگوییم؟ او انتظار داشت مثلا یکی از ما بلند شود و بگوید چرا چند روز پیش چنین اتفاقی در ایران افتاده است!
بعد از ۲۰ دقیقه سخنرانی، افسر بالاخره جملاتش را جمع کرد: «به خدای احد و واحد، به شرفم قسم می‌خورم، شما از عراق زنده به ایران برنخواهید گشت! هیچکس از شما‌ها آماری ندارد، نه صلیب شما را دیده، نه ایران خبر دارد اینجایید، نه خانواده‌هایتان دیگر منتظرتان هستند، قسم می‌خورم همین جا شما را دفن کنیم.»
هر چقدر به خودم دلداری می‌دادم او عصبانی است و چرت و پرت می‌گوید، اما ضربان تند قلبم نمی‌گذاشت. لبهایم خشک شده بودند، زبانم به سقف دهانم چسبیده بود. یعنی می‌شد برایش توضیح می‌دادم؛ ما که سرباز یا نیروی ساده‌ای بیشتر نبوده‌ایم! او که این چیز‌ها را نمی‌فهمید.
تجسم مادر و پدرم که دیگر نمی‌توانستند مرا، حتی جنازه‌ام را ببینند به‌شدت آزارم می‌داد. من به آن‌ها قول داده بودم هر طور شده برمی‌گردم.
افسر خشمگین عراقی راست می‌گفت اگر همه ما دو هزار نفر از اردوگاه ۱۱ تکریت را می‌کشتند آب از آب تکان نمی‌خورد.
ما مفقود بودیم. دنیای مفقود‌ها دنیای خوبی نبود. هیچکس نمی‌دانست اصلا ما اسیریم.
صدای بسته شدن محکم درب آهنی آسایشگاه یکصد نفره‌مان افکارم را به هم ریخت. افسر می‌رفت تا همین سخنرانی را در بند بعدی تکرار کند. طبیعی بود تا چند دقیقه بعد از رفتنش کسی تکان نخورد. اما ۱۰ ثانیه هم نشد.
نادر که کنار من نشسته بود با عصبانیت سرش را برگرداند رو به بچه‌ها و با همان لهجه آبادانی قشنگش اولین جمله را گفت: «غلط کرده، خودش و هفت جد و آبائش، دستشون رو بلند کنن، ببین چه کارشون می‌کنم» نادر می‌دانست خالی‌بندی می‌کند، بار‌ها تا حد مرگ کتک خورده بودیم و هیچ کاری نتوانسته بود بکند. غلام هم پشت حرف نادر را گرفت، دید رفته‌اند بلند شد «انگار پخشه می‌خواد بکشه، هوووووی برو بابا» غلام می‌خندید و جوری حرف می‌زد انگار نیرو‌های ایران پشت درِ اردوگاه تکریت ایستاده‌اند. دلم می‌خواست نادر و غلام ادامه می‌دادند. قلبم آرام می‌شد.
حسن پا شد، با همان لهجه شیرین ترکی‌اش: «ارواح ننه ات، تو اگه مرد بودی الان تو جبهه بودی، نه اینجا با اون شکم گنده‌ات!». از همه خنده‌دارتر محمد رشتی بود که مثل من و نادر صف اول نشسته بود، پا شد دستش را روی سر بی مویش کشید «خوب بی پدر مادر! می‌خوای بکُشی بیا بکُش. سرم رو پرِ تُف کردی، معلوم نبود حرف می‌زنی یا تف می‌کنی!»
دیگر آسایشگاه رفته بود روی هوا. انگار افسر آمده بود بساط مسخره بازی و خنده را بین ما راه بیاندازد. احمد تهرانی طبق معمول از موقعیت سوء‌استفاده‌اش را کرد، درِ قابلمه را توی دستش گرفت «میگم حالا که قراره همین روزا بِکُشنِمون، بیاین چند روزه رو خوش باشیم» با احتیاط نگاهی به من و نادر کرد، دید می‌خندیم ادامه داد «من می‌زنم، چند تا بیان وسط، آرزو به دل نَمیریم» عبدمحمد چشم غره‌ای به احمد رفت «لا اله الا الله... اقلّکن بگو یه نوحه بوشهری بخونم، آدم واسه مرگش تنبک می‌زنه دیوونه.»
یک ساعت بعد افسر دستورش را داده و رفته بود. نگهبان‌ها ریخته بودند داخل آسایشگاه و کتک حسابی را بی‌خود و بی‌جهت خورده بودیم. با بدن‌های خط خطی و خون آلود هر کدام گوشه‌ای افتاده بودیم. ولی راستش باز می‌خندیدیم.
عبدمحمد نوحه بوشهری‌اش را که بیشتر به ترانه می‌خورد دم گرفته بود، غلام به خودش می‌پیچید چرا جرأت نکرده بزندشان! محمد رشتی هم با فحش‌های قشنگش همزمان تعداد خط‌های قرمز را روی بدنش می‌شمرد.
نادر طبق معمول ساکت بود. می‌دانم دلش مثل سیر و سرکه می‌جوشید، ولی خوشحال بود. بچه‌ها خودشان بودند سر حال و خنده‌کنان انگار نه انگار اسیر بودند انگار نیرو‌های ما دارند می‌رسند.»
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
گزارش خطا
Bookmark and Share
X Share
Telegram Google Plus Linkdin
ایتا سروش
عضویت در خبرنامه
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
چ جالب.خداوند این ازادگان عزیز را با امیر المومنین محشو ر کند
نظر شما
آخرین اخبار
ورود سامانه بارشی از فردا به لرستان
مهار آتش سوزی جنگل های دیزمار
استفاده از رسانه‌ها و فضای مجازی ابزار امروز استکبار جهانی در عرصه جنگ نرم
آغاز سرشماری پاییزه حیات‌وحش در پارک ملی و ذخیره‌گاه زیست‌کره گلستان
راه اندازی باشگاه دانش اموزی سبزنامه از برگ تا برگ در صومعه سرا
اخبار کوتاه جمعه ۲۳ آبان در گلستان
یادواره شهدای منطقه شمال شهر اصفهان
جهاد پزشکان جهادی در معمولان
برگزاری انتخابات عراق مایه ارتقای عظمت این ملت است
معدوم‌سازی مواد غذایی تاریخ مصرف گذشته در خاتم
افتتاح مرغداری گوشتی در مرند
اختتامیه جشنواره پروازی هما در رامیان
بازگشایی محور ریلی هرمزگان و از سرگیری حرکت قطار‌ها
استقبال از مدال آورگلستانی مسابقات بازی‌های همبستگی  کشورهای اسلامی
برگزاری نشست کتابخوان فرهنگ محلی در سمنان
برداشت سیب زمینی پاییزه در الیگودرز
همدلی مردم روستای خوش ییلاق برای ساخت مسجد جامع
ارائه خدمات به بیش از ٣٢٠ نفر از اهالی روستای رباط پشت بادام
فعال اجتماعی سراوانی جوان تاثیر گذار اجتماعی ایران شد
کمپ تمرینی رولرفری استایل (اگرسیو) برگزار شد
  • پربازدیدها
  • پر بحث ترین ها
جمعه چه پیامی روی تلفن همراه شامل مناطق رزمایش پدافند غیرعامل ظاهر می‌شود؟
صعود ایران به رده پنجم جدول مدالی بازی‌های همبستگی اسلامی
هشدار هواشناسی کشاورزی در زنجان از شنبه ۲۴ آبان
گروسی: ایران دسترسی به سایتهای غیرهدف را فراهم کرده است
توضیحات سردار فدوی درباره برد موشک‌های بالستیک ایران
اقتدار پهپاد ایرانی
قانون حذف چهارصفر از پول ملی اجرایی می‌شود
پیروزی تیم ملی فوتبال ایران در ضربات پنالتی مقابل کیپ‌ورد
نامه عراقچی به گوترش درباره حمله آمریکا به ایران
اعلام نتایج اولیه انتخابات مجلس عراق
بسته هنر و سینما ۱۴۰۴/۰۸/۲۲
الگوی آشوب
یادواره شهدای نیروی هوافضا در چهاردهمین سالگرد شهادت حاج حسن طهرانی‌مقدم
ضرورت اصلاح کتاب‌های درسی و نگارش کتاب‌های جدید
اهدای عضو جوان ۳۰ ساله به ۶ نفر بیمار نیازمند
تیزپروازان نیروی هوایی با همه وجود به میدان آمدند  (۵ نظر)
اجرای ۳۰ برنامه برای ترویج کتابخوانی در مازندران  (۲ نظر)
جشنواره ملی برنج در آمل  (۲ نظر)
گروسی: ایران دسترسی به سایتهای غیرهدف را فراهم کرده است  (۱ نظر)
روزی که نیرو‌های مسلح از دستور رهبری «شوکه شدند»  (۱ نظر)
مادورو به آمریکا اولتیماتوم داد  (۱ نظر)
حدود ۴۰ درصد جمعیت کشور در معرض دیابت قرار دارند  (۱ نظر)
موافقت وزیر کشور با استعفای شهردار اهواز  (۱ نظر)
دشمن را در صورت هرگونه خطا به زانو درخواهیم آورد  (۱ نظر)
رد ادعا‌های بی‌اساس گروه ۷ در رابطه با جمهوری اسلامی ایران  (۱ نظر)
درخواست آیت‌الله جوادی آملی از عموم مردم برای خواندن نماز باران  (۱ نظر)
طرح‌های پیشگیرانه انتظامی جدی پیگیری و اجرایی می‌شود  (۱ نظر)
ولایتی: آینده‌ای روشن در انتظار ایران و عراق است  (۱ نظر)
صیانت از مرز‌ها با استقرار دستگاه‌های اپتیکی و الکترونیکی  (۱ نظر)
تمدید نمایش آیینی محرمانه در اصفهان  (۱ نظر)