• شهروند خبرنگار
  • شهروند خبرنگار آرشیو
امروز: -
  • صفحه نخست
  • سیاسی
  • اقتصادی
  • اجتماعی
  • علمی و فرهنگی
  • استانها
  • بین الملل
  • ورزشی
  • عکس
  • فیلم
  • شهروندخبرنگار
  • رویداد
پخش زنده
امروز: -
پخش زنده
نسخه اصلی
کد خبر: ۲۱۸۱۱۱۲
تعداد نظرات: ۵۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۳ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۴:۰۰
مصاحبه پژوهشی:

پانزده اصل ارتباطی والدين با نوجوانان (3)

خانواده محیط اصلی پرورش نوجوان محسوب می شود. رفتار و کردار اخلاقی و تامین زندگی بدون اضطراب، نوجوان را به سوی تقوا و درستکاری سوق مي­ دهد.

چکیده مصاحبه پژوهشی:

ـ مادران و پدران توانا کسانی هستند که از دانایی و مهارت ­های لازم در خصوص ارتباط با فرزندان برخوردار باشند.

ـ در دوران کـودکی بـا محبت کردن، بازي کردن و... می­توان به کـودك شخصـیت داد.

ـ  در دوران نوجوانی. با ایجاد عزت نفس، تقویـت اعتمـاد بـه ­نفـس و ... مـی­ تـوان زمینه­ هاي رشد و کمال نوجوان را فراهم نمود.

ـ  خانواده، مهمترین کانون تأمین کننده نیازهای روانی فرزند است.

ـ اساس یک رابطه سالم و درست میان شما و فرزندتان محبت کردن و دوست داشتن (مبادله مهر و عطوفت) است.

 ـ هر قدر ارتباط کلامی و عاطفی میان اعضای خانواده بیشتر باشد روابط اعضای آن خانواده، سالم تر، با نشاط­ تر و محکم­تر خواهد بود.

 پژوهش خبری صدا وسیما: خانواده‌ای ، خانواده سالم و پویا نامیده می ­شود که بین اعضای آن خانواده (بین پدر ومادر و بین پدر و فرزندان و بین مادر و فرزندان) ارتباطات سالم و سازنده برقرار باشد. والدین یعنی پدر و مادرهاي توانا کسانی هستند که علاوه برداشتن دانش و اطلاعات در حوزه کودک و نوجوان، مهارت استفاده از اين دانش را هم بلدند که چگونه باید از این دانش و اطلاعاتشان استفاده کنند. ما غالبا یا نسبت به بچه ها عشق داریم یا قدرت. در حالی که اصل مهم می ­گوید شما باید عشق توام با اقتدار داشته باشید یعنی در عين مهربان بودن و صمیمیت و پذیرا بودن مقتدر هم باشيد، جاهایی هم لازم است شما اقتدار و قانون را داشته باشید.[1]

والـدین بایـد از شـیوه­ هـا و راهکارهـاي مناسـب در برقراري ارتباط با فرزنـدان آگـاهی داشـته باشـند. بـراي مثـال در دوران کـودکی بـا محبت کردن، بازي کردن و... می ­توان به کـودك شخصـیت داد و بـا ایجـاد امنیـت روحی و روانی ارتباط مؤثري با او برقرار کرد، در حالیکه در دوران نوجوانی وضع به گونه ­اي دیگر است و با ایجاد عزت نفس، تقویـت اعتمـاد بـه ­نفـس و ... مـی ­تـوان زمینه ­هاي رشد و کمال نوجوان را فراهم نمود و راه ارتباط با او را فراهم کرد.[2]

پیشتر 6 اصل را در حوزه کودک بيان کرديم و در اين شماره نيز 15 اصل را در حوزه نوجوان خواهيم گفت. والدین باید در حوزه نوجوان به این  اصول توجه کنند.

مهمترین اصول و مهارت­ های ارتباطی والدین با نوجوانان به شرح زیر می باشد 

1ـ اصل برآورده نمودن نیازهای پایه

نوجوان مثل بقیه افراد نیازهای اولیه ­اي دارد که این نیازهای اولیه همان نیازهای جسمانی و فيزيولوژيک آنهاست. در این سن چون همزمان با هم رشد جسمانی و احساسي را با هم تجربه می­ کنند و نيز نسبت به دنیا هویت پیدا می ­کنند و جهان بینی شان هم شکل می­ گیرد. این نیازها همزمان می­ شود و به همين دليل والدين باید تنها نکته ­ای که به یاد داشته باشند« به اندازه، بجا و بموقع نیازشان را برآورده کنند.» یعنی آن طور نیست که من بخواهم به نوجوانم یاد بدهم که وقتی هوس چای می ­کند باید صبرکند تاپدر بيايد. آنقدر سطح هیجان نوجوان بالاست که اگر قرار است به بچه های کوچک بگويیم این چای باید دم بکشد راحت­تر قبول مي­ کنند؛ اما برای نوجوان، چون یک شخصیت مستقل تعریف کردیم دیگر متوجه نمی ­شود الان که من گرسنه­ ام چرا مامان می ­گوید صبرکن تا بابا بیاید پس باید پشت صبر کن! دلایل منطقی داشته باشد.

بنابراين نیازهای اولیه (نیازهای جسمانی و فیزیولوژیکی) باید به موقع، به اندازه و بجا ارضاء شوند.

2ـ اصل ایجاد امنیت روانی

خانواده، مهم‌ترین کانون تأمین‌کننده نیازهای روانی فرزند است. ما باید خانه و خانواده را مهم‌ترین کانون تامین‌کننده نیازهای روانی یک نوجوان بدانيم چرا؟ چون در این سن به دلیل اینکه مستقل می‌شوند خیلی راحت(یا تحت تاثیر محیط ­اند يا دوست دارند با هم سن و سال‌هاشان باشند و دوست دارند وقت بیشتری را در بیرون از خانه بگذرانند. پس باید اصل ما این باشد که اینقدر  فضای خانه و خانواده سرشار از امنیت و آرامش و حتی جذابیت باشد. من با نوجوانم حرف مشترکی داشته باشم من با نوجوانم شوخی کنم، من نوجوانم را دعوت کنم بیا نظر بده. «ما می ­خواهیم برویم تعطیلات هفته آینده مسافرت؛ سرعین برویم یا کوهرنگ. اینکار را انجام بدهیم یا آن کار را یا چیدمان خانه یکنواخت شده تو فکر می­ کنی چه تغییری باید بدهیم؟ همه اینها باعث می­ شود که او امنیت روانی داشته باشد.

تمام تلاش پدران و مادران مسئول و آگاه، باید بر این اصل باشد که فضای خانه و خانواده سرشار از امنیت و آرامش باشد.

3ـ اصل محبت

اساس یک رابطه سالم و درست میان شما و فرزندتان محبت کردن و دوست داشتن (مبادله مهر و عطوفت) است. ما غالبا فکر می­ کنیم ما محبت را می­ دهیم اما محبت یک مبادله دو طرفه است! مهر و عطوفت را می‌دهیم. مهر و عطوفت می ­گیریم دوست می‌داریم. دوستمان می‌دارند. خیلی وقت ها نوجوان فقط تشنه یک نگاه محبت آمیز تان است. چرا؟ چون در کودکی بچه ­ها فقط کلام ما را متوجه می ­شوند هر چه به سن نوجوانی می­ روند. اتفاقاٌ کلام ما کمتر تأثیر دارد. آنها به حرکات، رفتار، اعمال ما نگاه می­ کنند توجه و محبت شما به نوجوان از طریق کلام و غیر کلامتان تقویت کنندة مثبت است. ما برای زمان آینده سرمایه‌گذاری و سپرده می­کنیم. برای زمانی که نوجواني و هیجاناتش را پشت سر گذاشت. فرزند ما در دوره چوانی در عین رشید بودن رعنا بودن به والدین خود احترام می­ گذارد. جلو پای پدر برمی­ خیزد مادرش را درست خطاب می ­کند تصمیماتی که می­ گیرد آنها را در جریان می­ گذارد. به آنها احترام می­ گذارد؛ این رفتار و اعمال در اصل سرمایه‌گذاری بوده است که والدین او در دوران کودکی و نوجوانی انجام داده­اند. یک نگاه محبت‌آمیز یا یک نوازش مهربانانه بزرگترین معجزه را می‌کند و رفتار فرزندتان را به سوی خلاقیت، خیر و نیکی تغییر جهت می‌دهد. بی شک توجه و محبت کردن، یک نیاز اساسی روانی و یک تقویت کننده مثبت است.

4ـ اصل پذیرش و احترام

مهم‌ترین مسئله این است که فرزند نوجوان شما بداند شما او را همانطوری که هست پذیرفته ­اید. خیلی وقت­ ها فکر می­ کنند پذيرش ما به آنها کم شده ­است و اين هم به دليل مستقل ­شدن آنهاست؛ يعني آنها بزرگ شده‌اند. چون به بلوغ ­رسيده ­اند. چون بعضی از کارهايي انجام می ­دهند که نشانه باوغ آنهاست و مستقل شدن. خلاصه چون بعضی از رفتارهايي که انجام مي ­دهند، پذیرش ما نسبت به آنها کم شده است. بنابراين در آن شرایط ما بايد به آنها حس محترمانه بودن بدهیم و به آنها بگوييم آنها قابل احترامند و به آنها بگوییم ما هم سن و سال شما بودیم این شرایط را درک کردیم. یادم‌‌ می ­آید من هم دختر نوجوانی بودم به ظاهرم اهمیت می‌دادم یعنی در جهت زمان بودن او قدم برمی‌داریم تا مسئله عادی شود و بداند ما او را همانطور که هست پذیرفته‌ایم. دومین چیزی که وجود دارد شخصیت‌ اوست و بداند که برای ما قابل احترام است اگر از قبل به او آقا و خانم خطاب نمی‌کردیم. از این پس او را خانم یا آقا صدا کنیم. ودلیل این را هم بگوییم تو دیگه برای خودت مردی شدی. تو دیگه برای خودت خانمی شدی. و حق و حقوقش را به او بگوییم. به او بگوییم تو می­توانی اظهارنظر کنی. تو اگر مخالف نظری هستی، می­توانی بگویی. از این به بعد اصول ارتباط درست را به او یاد می ­دهیم. تو می­توانی در مورد خواسته ات صحبت کنی. تو می­توانی نیازت را بیان کنی. یا تو می­توانی در مورد احساست صحبت کنی. دوباره در مورد نیازهايت صحبت می­ کنیم و او را همانطور که هست پذیرش بپذيريم. اینها همه چهار نکته اصل پذیرش و احترام را می­ گوید. که این اصل پذیرش و احترام زمینه ساز پذیرش و احترامی است که قرار است در آينده او برای من داشته باشد. بنابراين محترم شمردن نوجوان، احترام به شخصیت و حقوق او، توجه به نیازهای همه جانبه او و پذیرش او همانطور که هست از مهمترین اصول برقراری ارتباط است.

5ـ اصل برخورد مثبت و مثبت فکر کردن

وقتی با نوجوان روبرو می­ شويد حتی اگر از او عصبانی هستید، نه با حرکات بدنتان و نه با زبانتان نبايد با او مواجه شويد يعني او نبايد احساس کند که شما مي­ خواهيد به او حمله، تنبیه، قضاوت يا اورا ارزیابی کنيد. عبارات و کلماتی هم که استفاده می­ کنید بايد همه مثبت باشند، تشویقی برای تغییر باشد؛ ابتدا با یک نکته مثبت از نوجوانتان شروع کنيد، سپس مطلبی اصلي که مدنظرتان است بگوييد و در باره آن مسئله صحبت کنید و مجدد یک نکته مثبت بگویید. مثلا به او بگویيد «از اینکه من بچه ­ای دارم که اهل درس است و آنقدر اخلاق و رفتار خوبي دارد؛ اما به او یادآوری مي­ کنیم زمان استفاده از تبلت را مدیريت کند، زيرا من و پدر را نگران کرده است.» مجدد از او تعریف می ­کنید. «ما از هوش و استعدادت حیفمان می‌آید. برای اینکه تو یک آدم موفقي خواهی شد و برای اینکه نگران تو هستیم.» هنگامیکه با نوجوانی روبرو می­ شوید، سعی کنید با او برخورد مثبتی داشته باشید، از کلمات و عبارات تشویق آمیز استفاده کنید و به دنبال نکات مثبت او باشید، نه عیب جویی و ایراد گرفتن از او.

6ـ  اصل برقراری ارتباط کلامی و عاطفی

در هر فرصتی که پیش می آید با فرزندان خود صحبت کنید و با آنها در یک فضای گرم و صمیمانه ارتباط کلامی و عاطفی برقرار کنید.

«با نوجوانتان ارتباط کلامی و عاطفی خوبی داشته باشيد.» هر فرصتی پیش آمد، با او ارتباط مثبت برقرار کنيد. مثلا وقتي می‌بینيد بچه نوجوانتان از ساعت 1 تا 3 بعدازظهر در اتاقش هست و در اتاق هم بسته، شما مي ­توانيد از این فرصت استفاده کنید یک استکان چای با کشمش به اتاقش ببرید و بگویید امروز در اداره که بودم خواندم که کشمش آنتی‌اکسیدان زیادی دارد گفتم امروز با هم چایی بخوریم. تحقیقات نشان می ­دهد هر چقدر خانواده‌ها در سن نوجوانی فرزندشان، برای نزدیک شدن به آنها ارتباطات کلامی و غیرکلامی بین همه اعضای خانواده برقرار شود و به او محبت کنيد و او احساس کند مورد توجه است؛ نوجوان بيشتر و بهتر اين سن را پشت سر مي­ گذارد؛ نه اینکه من و بچه ام خوب باشم ولی پدرش را هفته ­ای یکبار ببیند. ارتباط پسرم با پدرش خوب باشد ولي مرا به عنوان آشپز ببیند. «پسری که آمده بود برای مشاوره می­ گفت: مادر من زن خوبی است خوب آشپزی می­کند. خوب لباس ها را می­ شوید. ولی من می­توانم غذا را از بیرون تهیه کنم. لباس ­ها را به خشکشویی بدهم. من محبت می­خواهم. من درک شدن می­خواهم. دربارة‌ دوستانم نظر بدهد، که من بدانم چه جالب والدینم به من و دوستانم توجه می­کنند. ولی نه به صورت انتقادی به شکلی بگوید که من احساس کنم مورد توجه هستم. نه مورد انتقاد؛ وقتی بصورت انتقادی نظراتشان را می­ گویند. ما را هم همراه دوستانم زیرسوال می­ برند. ولی وقتی نظرشون را فقط در مورد دوستمان می­ گویند برایمان دلپذیر است که مورد توجه والدینمان هستیم.

7- اصل پرهیز از افراط و تفریط

سعی کنید با نوجوانان، بر اساس اصل اعتدال رفتار کنید. اصل ارتباط با نوجوان اصل اعتدال است مقررات و انضباط را تعیین کنید. برای اعمال مقررات سعی کنیم در مرحله اول  شما پایبند باشید. «پدری که خودش سیگار می ­کشد . نمی­تواند به نوجوانش بگوید سیگار بد است و نکش. مادری که خودش مدام با گوشی همراه بازی می ­کند نبايد به دختر نوجوانش بگوید اینکار را نکن.» از طرفی هم استبداد به درد نمی­خورد. «نبايد از والدین بخواهيم با ما کار نداشته باشند به اين دليل که ما به یک حد رشد رسیدیم» و يا «والدين بگويند: تو با من کار نداشته باش، آب از سر ما گذشته است.» این جملات را وقتی به نوجوانمان می­گوییم اعتدال از بین می ­رود. گویی به او می­ گوییم که من با تو متفاوت هستم. گاهی در افراط و تفریط یعنی اصل اعتدال شاید لازم باشد اغماض کنید و نبینید این دفعه چه اتفاقی افتاد، برای اینکه اعتدال به هم نخورد. مثلا اگر من به دخترم بگویم در گوشی همراهت فلان مطلب یا عکس را دیدم، حتما باید واکنشی نشان بدهم؛ اگر آنجایی که می­ دانید نمي­ توانيد واکنش مناسب را نشان بدهید، یه جوری رفتار کنید که انگار ندیدید. بعد با مشاور یا دوستی مطرح کنید. کسی که به او نزدیک است و او به نوجوانتان بگوید مثلا اگر والدینت متوجه شوند ... یعنی غیرمستقیم انگار که هنوز والدین متوجه نشده­ اند، نوجوان به فکر مي­ افتد و سعي مي­ کند کار درست را انجام دهد.

8- اصل پرهیز از تحمیل کردن

گاهی پدران و مادران به زمان عصر خود اشاره می کنند و بی توجه به مقتضیات زمان و مکان تأکید می کنند که وقتی به سن شما بودیم اینگونه رفتار می کردیم، اینگونه لباس می پوشیدیم و ... و نظایر آن را از فرزندان خود انتظار دارند.

«چیزی یا کسی را به نوجوانمان تحمیل نکنیم.» بدترین تحمیلی که به نوجوانمان می­ کنیم از او می­ خواهیم مثل ما باشد یادتان باشد دنیا تغییر کرده و بر اساس این تغییرات روحیات و نیازهای ما هم تغیير کرده است.

«چقدر شما مادر و پدرانتان را داشتید و بچه‌های ما چقدر ما را ندارند.» من وقتی به خانه می‌آمدم بوی غذای مامان همیشه خانه را پر کرده بود. در صورتی که بچه‌های الان وقتی می ­آيند خانه اولین کاری که باید انجام دهند بايد غذا را گرم کنند. گاهي ناگزيرند غذای خواهر يا برادر کوچکشان و يا حتي پدر را هم گرم کنند! چقدر اوضاع فرق کرده چرا از آنها انتظار داریم.

در حالی که باید به فرزندان اعتماد کرد و به آنها اجازه داد که به تدریج پس از کسب آگاهی لازم بتوانند خود تصمیم گیری در امور زندگی، تحصیلی و شغلی را تمرین کنند.

9- پرهیز از مقایسه کردن

تفاوت های موجود در انسان ها، بیانگر این نکته است که پدر و مادر باید به فرزندان خود مطابق روحیه، علایق، توانمندی‌ها، استعدادها و ویژگی های فرزند خود رفتار کنند. ما وقتی هم سن وسال شما بودیم. با شکلاتي خوشحال می­شدیم. حالا الان باید فلان چیز را برای شما بگیریم، «به نوجوانتان اعتماد کنید. به آنها اجازه بدهید در مورد امور تصمیم گیری کنند.» آنها هم شبیه ما بودند اما در دنیایی مدرن تر، سخت تر، سردتر، از لحاظ حوزه ارتباطی. بدترین کاری که ما می ­توانیم انجام بدهیم مقایسه کردن است. در هر سنی مقایسه کردن بد است و این کار در نوجوانی بدترین کار است. اگر کودک را با ديگري مقايسه کنيم چون او چارچوب ندارد او ناراحت نمي ­شود ولي وقتي نوجوان را با دیگری مقایسه می­ کنید بزرگسال می­ شوند و می­ توانند تجزیه و تحلیل کنند، عصبانی می­ شوند و غالبا می­ فهمند به چه دليل او را مقایسه کرده­اید. برای نوجوان خیلی سخت است که او را با کسی دیگر مقایسه کنید. هرگز توانایی ها و ضعف های فرزندی را با فرزند دیگر یا نوجوانی را با نوجوان دیگر مقایسه نکنند.

10- توجه به کسب هویت نوجوانان

« توجه به کسب هویت نوجوان».  هر چه که ما الان هستیم همان تصمیمی است که در سن 14 -15 سالگی گرفتیم. یعنی بازده بین 12 تا 18 سال من شما الان ما را تشکیل داده است. در همان بازده سني، من رشته تحصیليم را انتخاب کردم. در همان بازده مشخص شد که من آدم مذهبی هستم. تا قبل از 12 سالگی مادرم مرا مجبور می ­کرد چادر بپوشم. جملاتي که والدین به دکتر مشاور مي ­گويند: تا وقتی که دانشگاه نرفته بود همه چیز خوب بود. از وقتی که دانشجو شد همه چیز تغییر کرده است، اگر تا 18 سالگي فرزندم را طوری بزرگ کردم که کار خلاف شرع انجام نداد، دخترم به پسري نگاه نکرد و پسرم هم خلاف شرع انجام نداد، پس از آنکه وارد جامعه بزرگتر (دانشگاه) شد، (در 17-18 سالگی وارد رابطه شد). جوان در اين سن هویت پیدا می ­کند. هویت مالی، تحصیلی، شغلی پیدا می­ کند. نظرش نسبت به همسرآینده خود طبق آنچه که بين والدينش است، انتخاب مي ­کند و تصمیم می­ گیرد. اگر در این زمان  فرزندتان احساس ارزشمندی کند، هویت مثبت از خود پیدا می­ کند و این مسئله به او کمک می ­کند که در آينده با هر فشاری و هر شرایطی که مواجه شد تصمیم به انتخاب درست با ملاک­ ها و معيارهاي خودش انجام دهد. نوجوان نیاز دارد هویت مشخصی از خود به دست آورد تا بتواند به عنوان فردی مستقل به زندگی­اش جهت دهد، احساس ارزشمندی کند، از وابستگی ­ها رهایی یابد و بالاخره بتواند برای استقلال مالی، تحصیلی، شغلی، ازدواج و آینده خود برنامه ­ریزی کند. کسب هویت به خودی خود امر بزرگی است و نوجوان را با فشارهای گوناگونی روبرو می­ سازد.در این شرایط والدین وظیفه دارند با رعایت اصول برقراری رابطه انسانی، با شکیبایی و بردباری با فرزند

نوجوانشان رابطه برقرار کنند و با او مدارا نمایند تا فرزندان به سلامت این دوره را پشت سر گذراند و آنرا طی کنند.

11- اصل صداقت

مهمترین اصلی که به برقراری رابطه انسانی میان والدین و فرزندان کمک می کند، اصل صداقت یا صادق بودن در گفتارورفتار است. مهمترین اصل در روابط انسانی صداقت است چون قابل درک است. زمانی که ما دروغ می‌گوییم فکر می­ کنیم بقیه متوجه نمی­ شوند زیرا فرزندان به سهولت به میزان صداقت والدین با خودشان پی می برند و میزان اعتماد خود را به والدین برحسب آن تنظیم می­ کنند. هر چقدر میزان صداقت بین شما و نوجوانتان بیشتر باشد. سهولت ارتباط بیشتر است. راحت­­تر با شما ارتباط مي­ گيرد راحت­تر می­ آید دردودلش را با شما درميان مي­ گذارد که مثلا پسري به من پیامک داده است. این میزان اعتمادی که بین من و نوجوانم ایجاد می­ شود. میزان صداقت من است. بچه در رفتارهای ما چیزهایی می ­بیند که نمی ­تواند به ما اعتماد کند. یه جایی که او علیرغم میل من بوده گویا رفتاری کردم که به صداقت من شک کرده و نمی­ تواند اعتماد کند. باید اعتماد بین فرزندان و والدین پدر یا مادر فرق نمی­کند؛ شکل بگیرد. خیلی مهم است که من و شما در حیطه نوجوانی فرزندانمان (یکی از والدين) منبع اعتماد باشیم و دیگری اقتدار یعنی به یکی اعتماد کند و از دیگری نه اینکه حساب ببرد ولی بداند که دیگری پدر احترام بیشتری برایش قائل است. جنس فرزندتان هر چه که باشد دختر یا پسر، بهتر است مادر منبع محبت باشد و پدر نشان اقتدار.

12- قاطع و جدی بودن

در کنار تمام اصول برقراری رابطه انسانی با کودک و نوجوان، اصل قاطع و جدی بودن مطرح می شود، متأسفانه برخی از والدین با فرزندان یا بسیار خشک و رسمی هستند و یا بسیار مهربان و نرم. این اصل را والدین با خشک ورسمی بودن و گذاشتن قاعده ­های خشک نادرست است همانطور که در بحث چهاردیواری گفتیم سقف قاعده ­ها را پایین نزنید که بچه ­ها خفگي کنند، دلگیر شوند، منتظر فرصت باشند که از آن خانه بیرون بروند و هر کاری دلشون خواست انجام دهند. قاطع بودن به معنای جدی و عصبانی و خشونت و سختگیری نیست. قاطع بودن به معنای اینکه قانونی که با هم تعریف کردیم باهم  به اجرا بگذاریم. اگر والدين يا فرزندان در جايي از اين قواعد خطا کردند مي­ توان براي بار اول دربارة دلیل خطا صحبت کنیم و بار دوم برای اینکه چرا تکرار شد صحبت کنیم و اگر بار سومی اتفاق افتاد آنجا بررسی کنیم شاید قانون ما غلط است اما بعد از بار سوم، والدین باید قاطع باشند. به َآنها بگویید گویا مشکلی وجود دارد شايد مشکل از من و ملاک من است. مشکل از قانونی است که تعریف کردیم یا مشکل از توست خوب بیا کمک کنيم و مشکل را حل کنيم؛ ممکن است در این قسمت بچه­ ها بگویند «اعتماد به نفس نداریم يا جرئت نداريم يا استرس باعث این می­شود، خیلی راحت می ­توان به آنها کمک کرد.

در حالیکه معدودی از والدین به موقع مهربان و به موقع قاطع، هرگز قاطع و جدی بودن را با عصبانیت، خشونت و سخت‌گیری یکی نمی‌دانند.

13- توجه به نیازهای همه جانبه

انسان موجودی چند بعدی است و سلامت روانی و جسمانی فرزندان در سایه توجه به نیازهای همه جانبه آنها تأمین می شود.

فراموش نکنید فرزند نوجوان شما دیگر کودک نیست، که نیاز به سرپناه و غذا داشته باشد واسباب بازی بخواهد، نوجوان شما برای اینکه سلامت جسمانی و روانی داشته باشد یک حیطه وسیعی از نیازها را دارد، او نمی داند آن خدایی که درباره­اش صحبت می­ کردم وجود دارد یا نه؟  تفکر انتزاعی در او شکل می­ گیرد. همه چیز را باید به او توضیح بدهیم. وقتی شما همه جانبه به نیازهایش توجه می­کنید او هم همه جانبه رشد می­کند. اشتباه ما این است که او را در بهترین دبیرستان شهر ثبت نام می کنیم. او در بعد تحصیلی خوب رشد می­ کند اما آیا از دبیرستان که بیرون آمد و دختر زيبايي را می­داند با آن دختر چکار کند؟ آیا می­ داند با حسي که دارد چکار کند؟ آیا وقتی او را به مهمانی می ­بریم آداب معاشرت بلد است؟ احترام به بزرگتر بلد است. وقتي بابا بزرگش وارد می­شود از جایش بلند می­ شود؟ آیا می­ داند تفریح چیست؟ چقدر از ساعت عمرش را باید با تفریح بگذراند؟ آیا می‌داند مذهب چیست؟ آیا می‌داند معنویت چیست؟ آیا برای جسمش ارزش قائل است یا فقط گیر داده پول بدهید بروم بینی ­ام را عمل کنم و نمی ­داند با جسمش چکار کند؟ و در مورد اندام نامتناسب خود چکار کند؟ والدینی که به تأمین نیازهای همه جانبه فرزندان خود می ­اندیشند، رشد همه جانبه آنان را موجب می شوند و افراد رشد یافته از تمامی جنبه ­ها را به جامعه عرضه می­کنند.

14- اصل مسئولیت دادن به فرزندان

فرزندان را باید به بهترین نحو به داشتن و پذیرفتن مسئولیت تشویق نماییم. به نوجوانتان مسئولیت بدهید. زمانی که به او مسئولیت می­ دهيد که اتاقش را مرتب کند، نبايد بگویید خوب اتاق خودش است؛ شما همین مسئولیت را به او دادید. بنابراین تحسینش کنید، از او قدردانی کنید جلو دیگران بگویید شکرخدا یاسمن کمک کارم است و اگر جدای از مسئولیتش اگر کوچکترین کاری انجام داد بگویید و به او بفهمانید و بگویید من می­ دانم وظیفه تو نيست، انتظاری هم از تو ندارم ولی اين کار را که انجام می ­دهی باعث می ­شود من نگاهم به تو عوض شود و حس خوبی داشته باشم و آرام باشم و انرژی داشته باشم. وقتی اعمال غیرمسئولانه از نوجوانتان سرمی ­زند و هر کدام از والدين که ديدند او را به محيطي خلوت و صميمي و محرمانه­ ترین فضا ببريد و به او بگوييد اینجا جز من و تو و خدا کسی نیست و کار یا عمل غیر مسئولانه ­اش را متوجه شده ­اید ولی مستقیم نگوييد که مال توست یه جوری ازش سوال کنيد و توضیح بخواهيد و نيز راه حل هم از او بخواهید و به او بگویید اگر لازم شد مسئله را با پدرش در میان می ­گذارید.(اگر مادر ديده است) اما مطمئن باشید که چون عصبانی هستید نباید فوری به پدر بگویید حداقل 24 ساعت بعد اگر خواستید با پدرش در میان بگذارید. اشتباهی که می­ کنیم فوري مي­ خواهيم پدر را هم در جريان بگذاريم؛ مطمئنا این اتفاق امروز نیفتاده بنابراین اگر یکروز دیرتر بگویيم هیچ مسئله ­ای پیش نمی­ آید. وقتي آرام­تر شدم بهتر می­توانم مسئله را با پدرش در میان بگذارم و می­توان پس از شنیدن پدر، خشم او را نيز کنترل کرد.

15- اصل مشورت کردن و خود تصمیم گیری

با فرزندنتان رابطه برقرار کنید و با آنها مشورت نمایید. به بچه‌ها باید تصمیم‌گرفتن را یاد بدهیم. زندگی ما با تصمیم‌هایمان می­ گذرد. مهم­ترین کاری که انجام می‌دهیم تصمیم‌گیری و انتخاب است. وقتی در کودکی بچه را به مغازه می‌برید از صد لباس که در مغازه وجود دارد؛ براي اينکه او بتواند و ياد بگيرد انتخاب کند تعدا معدودي با 3 رنگ مشخص به او نشان بدهيد تا کودک خودش بتواند انتخاب کند و تصمیم بگیرد که کدام لباس و رنگ را دوست دارد. براي اينکه تصميم­ گيري را به کودک ياد بدهيم از وسايل اتاق خودش شروع مي­ کنيم مثلا رنگ پرده اتاقش را انتخاب کند و يا اينکه گلدان را کجا قرار بدهد، نظر کودک را بخواهید او باید خودش تصمیم بگیرد اما اگر حتی تصمیم اشتباهی گرفت فوری به او نگویید اشتباه است. بلکه پس از اندکی و رفت و آمد و دلیل درست به او بفهمانید که این تصمیم اشتباه است. که خود نیز بتواند به اشتباهش پی ببرد.

در فرآیند تصمیم‌گیری اولین مرحله آن است که به بچه‌تان ارزش بدهید؛ امروزه در خانواده باید دربارة ‌حتی تلویزیون دیدن باید یاد بگیریم با هم یک فیلم مشترک ببینیم. برنامه ­اي را انتخاب کنيم و با هم به تماشا بنشينيم. در مورد کارهاي ديگر هم مثل ‌مهمانی رفتن، مسافرت رفتن و... مشورت کنیم و رای­ گیری کنیم. گاهی اگر تصمیمي را من و همسرمان گرفتیم باید در خلوت خودمان نظرمان را یکی کنیم. خیلی وقتها هم اگر تصمیم خیلی مهمی نیست، ابتدا اجازه بدهید نوجوانتان نظرش را بگوید پس از آن یکی از شما به نفع او کنار برود. که ببیند که برای همیشه هم تبانی نیست. یعنی اگر همیشه نظرات تان یکی باشد نوجوان شک می­ کند.

در اصل مشورت کردن چند نکته هست: اینکه ما برای تو ارزشی قائل هستیم، اینکه تو را به عنوان یک شخصیت مستقل پذیرفتیم و نيز تو هم جزو افراد بالغ هستی و برای نظرت ارزش قائلیم،تو برای ما محترم هستی و مهمترین چیز این است که خود والدين به او تصمیم گیری را به آنها یاد می دهیم.                                                                                                                                                                                                                                                                     

 سخن آخر

خانواده محیط اصلی پرورش نوجوان محسوب می شود. رفتار و کردار اخلاقی و تامین زندگی بدون اضطراب، نوجوان را به سوی تقوا و درستکاری سوق مي­ دهد. بی توجهی و سهل انگاری نسبت به تربیت نوجوان و تامین نکردن عشق، توجه، دلسوزی و راهنمایی از طرف والدین، نوجوان را به سوی بی بند و باری، نومیدی، عصیانگری می­ برد. پاسخ درست به  خواهش ­های روانی و تمایلات درونی کودک و نوجوان از اساسی ­ترین مسائل تربیتی است. حضور پویای والدين در کانون خانواده از جنبه تربیتی از اهمیت زیادی برخوردار است. بی­ تفاوتی، خونسردی و سکوت دائمی والدين تاثیر منفی بر نوجوان دارد. رابطه پویا و فعال والدین و نوجوان موجب می شود که او بدون ترس و واهمه مسائل خود را با آنان در میان بگذارد و راهنمایی بخواهد.

پانزده اصل ارتباطی والدين با نوجوانان (3)

پانزده اصل ارتباطی والدين با نوجوانان (3)

پانزده اصل ارتباطی والدين با نوجوانان (3)

پژوهش خبری // مرتضی رکن آبادی 

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
گزارش خطا
Bookmark and Share
X Share
Telegram Google Plus Linkdin
ایتا سروش
عضویت در خبرنامه
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۵۱
هیچ کدوم از این اصل ها تو خانواده ما معنا نداشت و من الان حدود شانزده ساله که دچار افسردگی مزمن هستم .
پاسخ ها
......
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۳:۳۴ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۷
سلام. توی زندگی منم هیچ کدوم از این اصلیت‌ها وجود نداشته و نداره،من با وجود اینک 26 سال سن دارم ولی مثل تو از کودکی تا الان مثل تو فکر میکردم و واقعا سخته،اینا همه آدمو از خدا دور میکنه ولی با وجود انسان قدرت انجام هرکاری رو داره،اگه بتونی خدا رو به معنای واقعی درک کنی هیچ نیازی ن تنها به خانواده بلکه هیچکس نداری،با خدات عشق بازی کن،با زبون خودت با خدا صحبت،گریه کن به یاد خدا تو نمازات و... دوره‌ای شده ک پول مادر فرزند از هم جدا می‌کنه ولی اگه بتونی و فهم و درکش رو داشته باشی برای انجام این کار هم آرامش خاصی تو این دنیا داری و هم اون دنیا


خدا میدونه من از تو خیلی بدترم
خدا به درد همینجاها میخوره دوست من
والدینی که بدون درک درست و یادگرفتن نحوه ی برخورد صحیح با فرزند بچه میارن واقعا پدر و مادر نیستن، قاتلن، قاتل احساسات پاک یه نوجوون، قاتل حقوق اون، قاتل حرفه‌ای نگفتش، جاهایی ک نذاشتن بره، پیشرفت‌هایی ک نذاشتن بکنه، گندی ک ب زندگیش کشیدن. و من نمیبخشمشون. هیچوقت هیچوقت عیچوق. دوتا آدم نادون حق بجانب که باعث افسردگی و حال بد و عقب موندگی اجتماعی من شدن. دوتا سرکوبگر. خدا ازشون نگذره.
من 15 سالم هست و داخل زندگی من هم هیچ کودوم از این ها وجود نداشته
و تا امروز خودم از خودم جلوگیری کردم که کار نادرستی نکنم
ولی هیچ وقت قرار نیست محبت جبران بشه
من پانزده سالمه با اینکه خیلی وقتا با مادرم خوبم ولی بعضی مواقع خیلی حرصم میده رفتارهاش با من بچگانه هست مثلاً اگر گریم بگیره ادامو در میاره یا بهم میگه هیچ کس تو رو آدم حساب نمی کنه یا میگه تو مثل فلانی هستی کتک بخوری آدم میشی! یا میگه حق داره فلانی توی مدرسه ازت بدش بیاد البته اینا رو همیشه موقع دعوا میگه تا حرصم بده ولی منم یادگرفتم و بهش میگم که خب هیچ کس منو آدم حساب نکنه
به درک اصلا مهم نیست...
ولی من همیشه سعی می کنم به عزت نفسم ضربه نخوره و نخورده چون از بچگی توی جاهای مختلف تحسین می شدم و برای همین هیچ وقت خودمو کوچک نمی بینم مغرور نیستم ولی عزت نفس پایینی ندارم.البته قبلنا عزت نفس و اعتماد به نفسم اومده بود پایین ولی تونستم خوبش کنم
ولی تحمل این شرایط هم خیلی سخته مثلا من وقتی گوشی مامانم و سرچ هایی که کرده رو می بینم هیچ چیز درباره ی رفتار با نوجوان و اینجور چیزا نیست...چون اصلا نمی خواد خودشو درست کنه... من یک برادر کوچک تر دارم که فقط به اون می رسه چون خیلی لاغره
من یک بار می خواستم مشقهام رو بنویسم ارسال کنم به موبایل احتیاج داشتم بهم گفت که از صبح تا حالا چیکار می کردی بده داداشت می خواد آمبولانس ببینه! در حالی که اون تکلیف خیلی مهم بود.
یا میگم بیا حرف بزنیم میگه بزار فلان کارو انجام بدم بعد...خلاصه شب میشه بعد میگه خوابم میاد برو با بابات حرف بزن!
میگم می خوام برون ریزی ذهنی کنم مسخره ام می کنه!
خب شاید خنده دار باشه ولی می تونه بخنده بگه باشه بیا نه اینکه اصلا توجه نکنه!
وقتی یک مشکلی دارم اصلا توجه نمی کنه ببینه اصل مشکل کجاست فقط می خواد یک چیزی بگه حل بشه!
من دچار وسواس شدم بهم میگه هلیا چرا اینجوری شدی آب پاک و پاک کننده هست بعد من میگم ‌خب بعضی مواقع مشکلم اون نیست مشکلم اینه که مثلا لپم را گاز می گیرم خون میاد بعد دارم غذا می خورم و قاشقی که توی دهنم هست می ترسم خونی شده باشه بعد میگه خب آب بکشش! مثلا رفتیم رستوران من چجوری برم آب بکشم! یا میگم فلان جا نجس هست یا نیست میگه هلیا اتاقت رو جدا کن اونجا فقط نماز بخون میگم اگه دستم خیس باشه بیام توی اتاق اتاق هم نجس می شه بعد میگه خب دستتو خشک کن!خب برادرم رو چیکار کنم که با دست خیس میاد ومیره بعدشم کار سختیه اگه دستم عرق کرد چی!در حالی که نمی فهمه من سر نجاست یک چیزی مطمئن نیستم!نه اینکه بگم همه ی خونه نجسه! غیر از اون اینکار که اتاقت رو جدا کنی یک جورهایی انگاری به وسواست تسلیم شدی! حتی بابام که سر نجس و پاکی یکم حساسه میگه اینکا رو نکنم!بهش میگم شک داشتم دیروز فلان جا نجس شده بهش اعتنا نکردم ولی امروز فهمیدم نجسه میگه خب چرا نشستیش مشکل من نیست!!! یعنی من اصلاااااا براش مهم نیستم؟
برای وسواسم سرزنشم می کنه میگم خب تقصیر خودته که بهم اشتباه یاد دادی احکام رو گفتی اگه یک تکه ی ی چیزی نجس شد کلش رو بشورم میگه تو خودت انقدر دنبال جلب توجهی که اگر من اینکارو نمی کردم ی چیز دیگه ت میشد!!! ولی من به خدا اینجوری نیستم الانم وسواسم خیییییییلی بهتر شده و تا چند وقت دیگه کاملا خوب میشم ولی مامانم رو در این مورد نمی بخشم بهش میگفتم فلان چیز رو اینجوری آب کشیدم پاک شده؟ از قصد میگه نه بعد می خنده و یک جوری نگام میکنه که حرصم در بیاد!!! نمی فهمه منو عذاب می ده...
بهش میگم اگه من بودم بچم وسواس می گرفت می رفتم احکام رو یاد می گرفتم که بتونم راحت بهش توضیح بدم میگه نه چون سخته من هیچ وقت احکام رو یاد نمی گیرم!!! آخه بچهههه س؟
بهم میگه تحصیل خیلی خوبه اگه آدم درس نخونه هیچ کاری نکرده( البته من درسم خوبه) میگم شما هم درس خوندی ولی ازش استفاده نکردی پس به دردت نخورده
میگه آخه بابات نخواست منم باید به حرفش گوش بدم!! حالا بماند که سر چیزای دیگه حرفشو گوش نمیده
تازه بابام هیچوقت نگفته مامانم سر کار نره چون میگع مامانت اگه بره سر کار متوجه می شه که چقدر پول در آوردن سخته..بعد میگم اصلا اجازه هم نداده بود مگه بابام خداست که همش باید هرچی گفت انجام بدی؟ میگه آره شوهر آدم خدای روی زمینه!!!!
ولی حتی از نظر اسلام هم نگاه کنیم اسلام گفته زن باید به حرف شوهرش گوش بده که بتونن زندگی رو خوب پیش ببرن و در موردی که با حرف خدا مغایرت داشته باشه نباید گوش بده ولی نگفته شوهر آدم خدای روی زمینه!!!
وقتی مامانم این حرف رو زد ازش متنفر شدم...
پاسخ ها
رضا
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۷:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۱
منم همینم فرقش اینه که الان 20 سالمه و افسردگی قبل رو دارم
به هیچ کس اعتماد ندارم
بجز خدا
سلام .نمی دونم جواب پیام منو میدید یا نه.ولی می خواستم راجب خودم بگم من با مادرم رابطه ی فوق اعاده عالی دارم تا ۳سال پیش اصلا این طور نبود ولی با اصلاح یک سری چیزها رابطمون عالی شد .قبلا با پدرم بهتر بودم و با مادرم بد الان برعکس شده .من یک خواهر کوچکتد هم دارم که ۱۲سالشه من ابان ۱۷سالم میشع .میدونم که قرار نیست همه چیه زندگی بر وفق مرادت پیش بره ولی من نمی دونم باید با پدرم چیکار کنم.به هیچ وجه احساسات حالیش نمیشه ازوقتی ۱۳سالم شده به بالا تا حالا یک بار بغلم نکرده بهز زور تازه برای یک مناسبت برای ادم یک کادو می خره من توقع ندارم پدرم حکم دوست پسر نداشتمو اجرا کنه ولی زندگی من دریغ ازکمی محبت پدریه قبلا خیلی بیش تر می گفت و می خندید ...الان نه. مادر من هم ازاین موضوع شاکیه حتی به مادرمم که همسرش باشه توحه نمی کنه پدر ادم موجهیه بحث خیانت نیست اگر باشه به من ربطی ندارع اون وظیفشع محبت پدرانشو نصیب من و خواهرم کنه .اون تنها به درس اهمبت میده اصلا بین من و اون هیچ حرف دیگه جز اینکه سر راه اومدم خونه چی بخرم یا درست چی شد بخون فلان فلان فقط درس کوفت و زهرمار حرف دیگه ای رد و بدل نمیشه من موندم ۲۰ساله دیگه اصلا حرفی دارع به من بزنه یا نه.اصلا ولش کن چی بگم توقعم روز به روز داره ازش کمتر میشه و دلم سرد تر حرفی ندارم بزنم
سلام شاید باورتون نشه ولی من ۱۱ سالمه دارم میمیرم از این درد واین چیزایی که نوشتین اصلا به درد نمیخوره
سلام من هم مانند شما هستم همیشه خانوادم کاری میکنند که پیش دیگران خودمو کوچک بشمارم با اینکه ۱۵ سالمه اما همیشه به برادر کوچک تر از خودم احترام میگذارن وقتی هم من انتقاد میکنم یا عصبانی میشم حق و به اون میدن ومیگن تو اخلاقت بده بعضی وقتا واقعا از رفتار خانوادم با من ناراحت میشم احساس شکستگی میکنم اما همیشه سعی میکنم که اعتماد به نفس داشته باشم ناامید نشم ومیخوام یه توصیه ای به هم سن وسالای خودم و کسانی که مثل من با خانوادش مشکل داره بکنم همیشه وقتی که عصبانی میشین به خدا پناه ببریم هنگام نماز خواندن از خدا طلب آمرزش کنید مطمئنن این کار جواب میده
من حس می کنم تقریبا همه یپدر مادرهامون این ها رو دارند اما به روش خودشون. زندگی که آیین نامه رانندگی نیست. تقریبا هیچ کدوم از این مسایل به شکلی که گفته شده توی زندگی نداشتم. اماحالم خیلی خوبه و به اون چیزهایی که آدم ها اسمش رو گذاشتند موفقیت تا حد بسیار زیادی رسیدم. به نظرم انسان اون قدر قدرت داره که کاستی ها رو با اراده ی خودش تغییر بده . فقط نیاز به چشم انداز داره برای زندگی ش.
من ۱۲ سالم اما میخواستم بگم که این چیزی های که میگین تو خانواده ما اثری نداره مخصوصا اون قسمتهای مقایسه کردن ومهربانی کلا تو خونه مانیست والان که دو سال دارم با این افسردگی کنار میام واقعا نمیدونم چرا بعضی از والدین به ما فرزندان توجه نمیکن و فقط منتظر لحضه ای هستند که مارو با بچه های دیگر مقایسه کنن چرااااا مگه ما چیکار کردیم به خدا این افسردگی زندگی مو گرفته
من ۱۱سالمه الان شوهر خواهرم با پدرم دعواش شده نمیدونم چجوری صلحشون بدم
.
باید جای ما باشین تا بفهمین وقتی نمی دونی مامان باباتن یا نه حست چیه
وقتی بابات باهات یه جوری رفتار میکنه که انگار دشمنشی و مامانت بهت میگه بچه بابات نیستی چه حسی داره
باید جای ما باشین تا بدونین هر شب گریه کردن و فحش شنیدن و کتک خوردن چه حسی داره
باید جای ما باشین تا بفهمین به درس و اینترنت پناه اوردن ینی چی
من هنوز 14 سالمم نشده
اینا حقم نیست
من که چند روز دخترم زیاد نمیتونه درس بخونه زیاد افسرده است و من به خانه مادر مامانم رفتم و خیلی دوست داشت اذیت میشه خیلی بازی میکنه نمیدونم چیکارش بکنم که نمیتونه بکنه با دوست دیگران میشه نمیدونم چشه نمیارم نظرها ببینش ببینیش
از این موارد خونواده من هیچ کدومو ندارن و من فقط با گوشی سرم رو مجبورم گرم کنم تا احساس تنهایی نکنم کنکوری هم هستم و خونوادم اصلا اهمیت نمیده نمیدونم چیکار کنم نمیتونم درس بخونم کلی هم اعصاب خوردکنی تو زندگی مه ولی فقط یه جمله میخوام به بقیه بگم که اینکه نه من افسرده ام و نه شما تا وقتی که یه روانشناس نگفته که شما افسرده اید از لفظ افسرده استفاده نکنید شما خیلی خوبید فقط درحال حاضر غمگینید از خدا کمک بخواین فقط همین
روی صحبتم با اون جوونایی هست که خیلی تنبیه میشن مثل من :هیچ وقت نذارید ارزشتن پیش خانواده بیاد پایین ...من این کار رو نکردم یا حد اقل درست نکردم من دیشب بخاطر اینکه کفش نداشتم بابام از ساعت 9 تا 3 شب داشت مدام منو میزد من میرم سر کار از ساعت 7 صبح تا 9 شب 9 شب میام خونه سلام میکنم جواب نمیدن اینکه هیچی اینقدر افسرده شدم که با پول خودم میخوام برم کفش بگیرم از بازار خجالت میکشم یعنی اضلا دوست ندارم توی اجتماع باشم اصلا من که از آخر یک شب خود کشی میکنم مطمِن باشید
من حس میکنم مادرم دوستم نداره.جریانشم طولانیه
با همه خوبه.با من بعضی وقتا دعوامیکنه و تقریبا در هفته 7بار دعواهای کوتاه دارم
من جز خدا هیچکس :(
من دوست دارم تنها زندگی کنم ، حتی خیلی از اتفاق هایی که پیش بینی کردم درست در اومده مثلا پیش بینی کردم کردم که خانواده من همگی از هم جدا میشن.
من از ۵ سالگی مامان و بابام از هم جدا شدن و من پیش بابام موندم و تا امروز هر کار اشتباهی خواستم کنم جلوی خودم گرفتم ولی تو دنیا بدبخت ترین ادم جهان دیروز شیشه گوشیم شکست بابام انقدر زد من که کم مونده بود خودم بکشم ولی وقتی گوشی دوست تاجش شکست باباش گفت پیش ما اشکال نداره بابایی سیم کارت در بیار ببریم درست کنیم بیارم ولی من شانس درستی تو دنیا ندارم
من چیکار کنم خدایا یکی به من بگه مادرم نه میزاره با گوشی بازی کنم منو الکی دعوا میکنه آبروی منو پیش دیگران میبره هیچوقت به من گوش نمیده من چیکار کنم حتی یک گوشی برا خودم که ندارم.همین الان دارم یواشکی مینویسم این چه زندگیه خسته شدم .همه همکلاسی هام همسایه هام و... گوشی دارن با گوشی بازی میکنن. لطفاااااااا یکی به من بگه من برای چی بوجود اومدم شانس من چیه از هر ۱۰۰ نفر که میشناسم۹۰ تا مادراشون خوبن لطفا بگویید چیکاررر کنم؟؟؟؟؟؟؟
☝
خیلی خوب
س من پسرم ۱۱ سالشه حرف گوش نمیکنه کتک میخوره چیکار کنم
من یک پسر 14 ساله دارم نمیدونم چطور تربیتش کنم لطفا راهنمایم کنین ممنونم
من یک مادرم خیلی هم به بجه هام توجه کردند و همش آنها را به مسافرت و تفریح بردم و براشون خرید کردم و به درس و مشق آنها رسیدگی کردم و دلسوزی های زیادی داشتم و دارم ولی پدرشون این طوری نبوده فکر می کنید بچه ها در مقابل چی کار کردند؟ اونها پدرشون رو عاسقانه می پرستند حتی وقتی به آنها توجهی نمی کنه دور سرش مثل پروانه می گردند فقط کافیه جاییش درد بگیره آنقدر بهش می رسند که انگار یک به بچه شون می رسند ولی به من بی احترامی می کنند و حتی پول هم از من می خواهند در حالیکه باباشون به من پول نمیده وقتی فکر می کنم می بینم اشتباه کردم توجه زیادی هم غلطه اصلا باید به فکر خودم بودم و این قدر فکر بچه ها نبودم هر چه فاصله می گرفتم و دلم را مثل سنگ می کردم نتیجه بهتر بوده مثل پدرشون که خیلی وقتها میگذاشت و می رفت و من با بچه ها تنها می موندم وقتی مشکلی براش پیش می آمد نمی تونست تحمل کنه یا حلش کنه فرار می کرد ولی حالا چی بچه ها ۱۵ و ۲۰ ساله شدن عاشق پدرشون و از من متنفر هستن حتی اگر چندین روز هم نباشم اصلا دلشون تنگ نمیشه
بچه ها می خواهم بگم که همیشه هم محبت و دلسوزی و توجه جواب نمیده پس این قدر از دست بابا و ماماناتون ناراحت نباشین
اونا حق دارن وقتی کارهایی که من برای بچه هام کردم تعریف می کنم همه مادرها تعجب می کنند حتی تحصیلکرده ها و موفق ها هم می گویند اشتباه کردی باید به خودت فکر می کردی و رسیدگی می کردی نه به اونها
مثلا پدرشون گرفتار مشکل مالی شده بود و داشتند خونه را از ما می گرفتن من دست بچه ها را گرفتم بردم با خواهرم و دخترخاله هاشون مسافرت تا شاد باشند و افسرده نشوند ولی حالا حتی دختر بزرگم که باید بیشتر منو درک کنه بد زبانی میکنه و میگه کاری برام نکردی .
بچه ها جون به پدر و مادرهاتون احترام بگذارید من که خیلی از دست دخترم دلشکسته شدم.
منم واقعا پدر و مادرم باعث بدبختیام شدن همش منو اذیت میکنن یکی به دادم برسه
در مورد کسایی که میگن خودکشی میکنم
هیج وقت این کارو نکنید چون یکی از بدترین گناهان هست و عذاب حتمی جهنم رو داره
عالی بود واقعنی
من یه دخترم و فقط میتونم یگم که با مادرم خیلی رابطه خوبی ندارم مادرم
به من احترام نمیگزاره
من و با خواهر کوچکم مقایسه میکنه
و بعضی وقتا فکر میکنم اون رو بیشتر از من دوست داره
خیلی خیلی سخت گیری میکنه
و روی نقطه ضعفم دست میزاره
هر وقت میام احساساتم رو بهش بگم بهم بی محلی میکنه
ولی در هر حال دوسش دارم
من ۱۳ سالمه و خیلی افسرده و تنهام . زندگی نسبتا خوبی دارم مشکل مالی نداریم و همه چی خوبه فقط اینکه پدر و مادرم با اینکه میدونم همو دوست دارن ولی خیلی به هم میپرن و باهم بحث میکنن . اوایل خیلی بام سخت بود و ناراحت میشدم . اما ۲ سالی هست که کلا سر شدم . غصه میخورم ولی چیزی نمیگم . خانوادم دوستم دارن منم دوستشون دارم ولی اونا نمیدونن چطور اینو بهم بفهمونن و وقتی من بهشون ابراز علاقه میکنم منو پس میزنن و میگن اگه دوستمون داشتی به حرفمون گوش میکردی . دوست دارم تنها باشم یا با دوستام وقت بگذروتم ولی اجازه ندارم تنهایی حتی پامو از در بیرون بذارم . احساس میکنم توی یه زندان گیر افتادم . همش دوست دارم بال دربیارم و برم یه جای دور . مشکلات خانوادگی زیادی هم با فامیل هامون داریم که من به خاطرشون از هر چیزی بیشتر غمگینم ولی هیچ کس درک نمیکنه . به جز بهترین دوست : تنهایی
سلام من سیزده سالمه .ودختر هستم.من خوشبختانه کودک درونه به شدت فعالی دارم .هنوز هم که هنوزه تو تنهاییام بازی میکنم و لذت میبرم.خیلی ها بهم میگن دیوونه.من چون الان دارم وارد سن نو جوانی میشم یه کم کمتر بازی میکنم.اکثرا شب ها بعد از ساعت هشت و...شروع به بازی کردن میکنم.هربازی.نه اینکه با اسباب بازی بازی کنماا نه من از بچه گی اسباب بازی نداشتم وخودم خودمو سرگرم میکنم.
پدرم خیلی وقته بهم گیر میده.نمیگه بازی نکن ولی میگه بیا تو جمع افسرده میشی.دوس دارم نظر شمارو بدونم.من چیکار کنم بهتره؟!..
خوشحال میشم جواب بدین...
با سپاس
اسما
خوبه
من یه دختر 15 ساله هستم، از یه خانواده نه چندان مذهبی هستم و پدرم با موسیقی گوش دادن من مخالفه، میگه هروقتی بزرگ تر شدی اینکارو انجام بده یا اینکه تمام کار ها مثل اشپزی یاد گرفتن خونه داری بلد بودن و(من تا حدودی قرآن را حفظم البته خیلی تمرین نمی کنم)قران کامل یاد گرفتن بعدش میتونم موسیقی گوش بدم، در حالی که من فقط عنگام نقاشی کشیدن و ورزش کردن برای گرفتن انرژی اینکارو میکنم چون همیشه تنها اینکار عارو انجام میدم، ولی اگر روزی غمگین باشم تقصی دوستانم، اهنگ گوش دادن، فیلم دیدن..میندازه...از طرفب دیگه ازش میخواهم با ام فیلم ببینه ولی اون همیشه این روز و اون روز میکنه، یک روز بزور فقط چند دقیقه باهم دیدم از همون روز میگه فیلم عای ورت هیجان انگیز و....و انواع همین کار ها، هپیشه اینکه من بی دقت ام تقصیر اهنگ و بی تی اس و قران نخوندن و اشپزی نکردن میندازه...از طرفی هرحرفی یا انتقادی داشته باشم اون قبول نمی کنه اتگار جوریه که من فقط باید گوش بدم و دهنم بسته اس، اگر انتقادی داشته باشم میگه اره تو بهتر از ما میدونی و....بنظرش من احمقم، یکی دیگه اینه که منو خیلی بچه میبینه، یکی دیگه منو احمق میبینه و....بابام مرد فداکار و دوست دار خانواده اس، خیلی دوسش دارم بعضی وقتها عالییی اعه و من خیلی دوسش دارم
خانم ها و آقایان این چیزا چیه خوش باشید ما کنید کیف کنید منم مشکلاتی دارم مگه کسی هست که مشکل نداشته باشه پس عمر آدم ابرو بادع غمو غصه حتی یک زرش زیاد
عالی
سلام من 13سالمه واقعا نیاز که من از این سن برم سرکار
سلام من فرزندی پانزده ساله دارم با گوشی با دختری وارد رابطه شده باید چکار کنم میگه دوستم بهم یاد داده
من مریم ۱۸ ساله از میاناب
سلام دختر ۱۶ ساله ای دارم که مرتب طلب محبت میکنه ودر اخر من را تحدید میکنه که میره با پسری دوست نیشه که بهش محبت کنه
نمیدونم به نظر خودم خیلی بهش محبت میکنم حتی باهاش که میشینم حرف میزنم میگم راه محبت کردن را یادم بده میگه توفقط حواست به خواهر کوچیکترمه
از طرفی خواهر کوچکترش ۶ سال و نیمشه و چون کلاس اوله و انلاینه بیشتر وقتم صرف یادگیری اون میره ولی پیش خودم هم فکر میکردم دیگه ۱۰ سال تنهایی به دختر بزرگم محبت و توجه کردهام دیگه غنی شده
کی یه نوجوان از محبت غنی میشه ب
بهش توجه میکنیم باهاش مشورت میکنیم باهاش فیلم میبینیم ولی کلا خودش دوست داره فاصله بگیره خلاصه اینکه خیلی گیر افتادم چه کار کنم دیگه تا اون کار را به عنوان محبت ببینه
عالی شخصا فیض بردم
متن بسیار عالی،کمی کمکم کرد تا بفهمم چکار میشه کرد در برخورد با نوجوان،ممنونم ازتون
فقط اگه راهکار بیشتر و کاملتر بذارید خیلی بهتره،چون اکثرا میدونیم مشکل کجاست ولی بلد نیستیم چکار کنیم و راهی بلد نیستیم که نتیجه مثبت بده
تو خانواده ایرانی اصلا اینا معنی نداره یا از این ور بود افتاده یا اونور
هیچ کدوم از اینا تو خانواده ما نیست هیچ احترامی معنی نداره پدرجان جلو همه فحش میده به من و مامان و اجیم تهدید میکنه گاهی میزنه مامان هم که خشکه ولی از درون حساسه من میدونم اینو...ایچکدومشون نمیزان مستقل شم من الان ۱۶ سالمه نمیزارن تنها برم بیرون چرا خو؟ایش
بعد تازه از ۲۴ ساعت ۲۳ ساعتش تو اتاقمم اصلا هیچ حرفی باهام نمیزنن تنها دعوا و سرکوفته بهد میگن چرا سرت تو گوشیه ...معدلم یکم بیاد پایین جنگ جهانیه دیگه همش میپرسن کی بیشتر از تو شد ....بعد نه میگم میگن خاک تو سرت از وون کمتری البته فقط بابام میگه مامان فقط میگه افرین دخترم
من پسرم ۱۳ سالش هست هیچ دوستی هم نداده فقط یک دوست داره که هر وقت اون میاد می‌ره قایم میشه و نمیره بیرون کل روز خونه هست تو مدرسه هم هیچ دوستی ندارد. من نگران حالشم میترسم افسردگی بگیره میتونین کمکم کنین چه طوری باهاش صحبت کنم
سلام بچ ها من همتون رو درک میکنم اصلا از داداشم دل خوشی ندارم همش میاد وسایل اتاقم رو بهم میریزع و منم بش مگم مگ تو اتاق نداری مث کنه همش تو اتاق منی بعد مامان بابام میان مگن ما هیچ وقت تورو دوص نداشتیم هیچ کس تو رو دوص نداره
بله کاملا درسته منم دلم پره ولی خوی چه میشه کرد پدر و مادرن دیگه مجبوری ازشون راضی باشی
سلام من یک مادرم نگران دختر ۱۶ ساله ام هستم دخترم تو خونه خیلی عصبی هستش حرفاشو به من میگه با من درد ودل میکنه وبه من میگه شما هنوز تو عهد بوق زندگی میکنید و نمیزارین تنها کنسرت برم من به من همش میگه من می گم برو وبه بابات بگو میگه عمرا احتیاجی به اجازه ش ندارم بخوام میرم من هم میگم مگه میشه تا بابا اجازه نده نمیتونی وبه جایی ارتباط با پدرش میگه اصلا میمونم خونه تا بمیرم به همسرم میگم کمی با دختر ارتباط بگیر تا جراعت کنه حرفاشو بهت بگه واگه جایی میخواد بره منو واسطه نکنه وراحت بیاد از تو اجازه بگیره بیاد باهاش حرف بزنم موندم این وسط چه کار کنم کمکم کنید
کمکم کنید برای ا رتباط پدر و دختر ۱۶ساله تا اوکی بشه راهکارهایی پدر به دختر برای اعتماد
من پسر ۱۶ ساله دارم که پدرش فوت کرده چند سال پیش خودم بود حالا پیش پدر بزرگش زیاد رابطش بامن خوب نیست عاشقشم وهمش نگرانشم بیشتر وقتا سرش تو گوشی ویا کامپیتر عصرها همش با دوستاش خیلی نگران اینده اش هستم بفرمایید من چکار کنم داغونم
نظر شما
آخرین اخبار
درخشش ورزشکاران بیماران خاص چهارمحال و بختیاری در مسابقات منطقه‌ای کشور
تشکیل دبیرخانه همایش وفاق ملی در داران
برگزاری سی و دومین دوره مسابقات قرآن و عترت در توکهور و هشتبندی
قطعی برق در بروجن
آتش سوزی در مجتمع ۱۰ واحدی در خیابان آل محمد
تشییع پیکر مادر شهید فتح‌الله زمانی در گچساران
هومر عباسی به فینال ماده ۱۰۰ متر کرال پشت رسید
درگذشت مادر شهیدان متحدی در بسطام
اوقات شرعی دوشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۴ به افق یزد
شناگر ایران در ماده ١٠٠ متر قورباغه پنجم شد
بهره برداری از دو طرح در روستای کبوتر آباد اصفهان
بهره برداری از هنرستان ۶ کلاسه در کوشک اندیکا
اطلاعیه قطع برق در برخی مناطق استان سمنان
تقویم روز و اوقات شرعی نوزدهم آبان به افق آبادان و خرمشهر
اهدای اعضای بیمار مرگ مغزی در اسفراین نجات بخش چند بیمار نیازمند
قهرمانی تیم دانشگاه پیام نور ایران در بسکتبال ۳ نفره سوپرفینال روسیه
عملکرد یکساله دولت در اجرای برنامه هفتم به صحن مجلس رسید
صعود تیم تنیس روی میز مردان ایران به نیمه‌نهایی
بزرگداشت شهدای دانش آموز دفاع مقدس ۱۲ روزه در کشور
ثبت «گل رز» عربستان ربطی به «گل محمدی» ایران ندارد
  • پربازدیدها
  • پر بحث ترین ها
آغاز پیش‌فروش ۳ محصول سایپا
تقویت توان دفاعی ونزوئلا با دریافت سامانه‌های پدافند روسی
رشد ۵۶ درصدی طرح های سرمایه‌گذاری در استان خراسان جنوبی
غیرحضوری شدن مدارس ابتدایی و متوسطه اول شهر‌های آلوده خوزستان تا آخر آبان
موافقت‌مجلس با کلیات طرح اصلاح قانون‌محکومیت‌های‌مهریه
بازی‌های همبستگی اسلامی؛ ازبکستان، حریف تیم فوتسال ایران در نیمه‌نهایی
افشای ابعاد جدیدی از همکاری خبرنگاران شبکه ایران اینترنشنال با موساد
خام فروشی در زنجیره فولاد
وقوع زلزله ۳ و ۳ دهم ریشتری در سی سخت
زبان معیار ۱۴۰۴/۰۸/۱۸
عراقچی: فعلا امکان مذاکره با آمریکا وجود ندارد
ادعای رسایی درباره انتصاب دادستان دستگیر شده، صحت ندارد
تقویم و اوقات شرعی یکشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۴ به افق قم
حل تنش افغانستان و پاکستان محور گفتگوی متقی و عراقچی
رویای تغییر نظامی که کابوس آمریکا شد
تسهیلات وام ازدواج  (۲ نظر)
آغاز پیش‌فروش ۳ محصول سایپا  (۱ نظر)
تهران تا آخر پاییز بارش باران ندارد  (۱ نظر)
اتحادیه اروپا: الفاشر تبدیل به گورستان بشریت شده است  (۱ نظر)
پیوند دو ملت ایران و پاکستان ناگسستنی است  (۱ نظر)
پلمب ۶ کافه به علت برگزاری جشن هالووین  (۱ نظر)
هوای اصفهان و ۳ شهر مجاور آلوده است  (۱ نظر)
جزییات معافیت از صدور صورت‌حساب الکترونیکی در سامانه مودیان ۱۴۰۴  (۱ نظر)
اهواز آلوده‌ترین شهر کشور  (۱ نظر)
اجرای طرح رایگان دوگانه سوز کردن خودرو‌های مدل ۹۴ به بالا در خوزستان  (۱ نظر)